یهو چشامو باز کردم آخ چی شد خواب بودم ؟
........
آره تازه از خواب پا شدم
پیرنم خیسه ، یه عرق سرد
یه اضطراب مبهم ، باز خواب دیدم که رسوا شدم
سرم درد می کنه چشامم سنگینه
انگار باز تنها شدم
از پنجره بیرون رو نگاه می کنم
هوا ابریِ ، آسمون معلوم نیست
خورشید کجاست که ابر ها تیر و تار شدن؟
همه جا ساکت و آرومه ، نه هیچ صدایی نمیاد
همه خوابیدن ؟! پرنده هاهم یعنی بیمار شدن ؟!
آره باز برم بخوابم بذار بعد که همه از خواب پاشدن منم پاشم شاید ، شاد شدم
نمی دونم چه طوری تعریف حالات روحیم تو این چند تا خط جا شدن
چند واج ش با سجع شدن
دیگه انقدر نوشتم خسته شدم
پیرنم خیسه ، یه عرق سرد
یه اضطراب مبهم ، باز خواب دیدم که رسوا شدم
سرم درد می کنه چشامم سنگینه
نمی دونم ولی به زور از تختم پا شدم
آخ تو خونه هیچ کس نیست باز بدون این که به من بگن رفتن؟انگار باز تنها شدم
از پنجره بیرون رو نگاه می کنم
هوا ابریِ ، آسمون معلوم نیست
خورشید کجاست که ابر ها تیر و تار شدن؟
همه جا ساکت و آرومه ، نه هیچ صدایی نمیاد
همه خوابیدن ؟! پرنده هاهم یعنی بیمار شدن ؟!
آره باز برم بخوابم بذار بعد که همه از خواب پاشدن منم پاشم شاید ، شاد شدم
نمی دونم چه طوری تعریف حالات روحیم تو این چند تا خط جا شدن
چند واج ش با سجع شدن
دیگه انقدر نوشتم خسته شدم