خسته شدم از خودمو این دنیا
غرق شدم تو آرزو و رویا
غرق شدم تو آرزو و رویا
از آسمون بارون میاد غم میباره دل من اشکاشو کم میاره
تن خسته چشم گریون قلب شکسته دل ویرون
کسی نیست منو تو رو درک بکنه تو شبا با دلامون تنهایی صحبت بکنه
منو تو شکستیمو پرپر شدیم روز به روز گذشت و عاشق تر شدیم
وقتی تو عشق میسوختیم اون نگامون نمیکرد وقتی تو تنهایی می مردیم اون صدامون نمیکرد
می دونم توهم مثل من هستی میدونم توهم به چی دل بستی
اما آخر منو تو رفتنِ آخر هر چیز تو دنیا مردنِ
تو میگی من می مونم باشه بمون اما اینو یادت نره تو تنهایی تنها نمون
سخته درک کنی که هر چیز آخرش تموم میشه اینا همه یه خاطرست که بعدنا مرور میشه