loading...
دوست داشتنی
غریبه بازدید : 116 جمعه 19 اسفند 1390 نظرات (1)




بارون میزنه منم آروم دارم قدم می زنمو تو این بارون را میرم ..

توی کوچه آروم روی زمین خیس قدم می ذارم یکم سردمه اما زیب سویشرتمو   باز می ذارم ..
آروم را میامو تو  چاله های آب روی جاده قدم می ذارم  باد می زنه شالم رو ، روی کف جاده من جا می ذارم
وقتی زنجیر سردم می خوره به گردم یخ می کنم  دارم قلبمو با یه عالمه غم حمل می کنم
دارم میمیرم خودمم می دونم اما  می خوام به فردا یکم فکر بکنم
شاید فردا از امروز بهتر  باشه
نور آفتاب  بجای این باد سرد باشه
شاید خنده ها بجای این اشک باشه
شاید  گل ها گل بدنو گل گلدون منم  روش برگ باشه
شاید اون برگرده تا آخر عمرم پیش من باشه
شاید تا آخر دستاش تو دستای من باشه
آخ برمیگردم تو کوچمون
مگه این باد سرد می ذاره این دل از سنگ وا شه
یعنی واقا باید زندگی من تو یه نامه تاشه
یعنی واقا رفتو این مونده جاشه
آتیشم می زنه تو اون بارون اون حرفی که رو لباشه
خدا حافظ غریبه بذار این آخر کار ما باشه .....

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 8
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 29
  • بازدید ماه : 54
  • بازدید سال : 407
  • بازدید کلی : 6,314
  • کدهای اختصاصی